ابراز عشق ثمین به مامان
سلام نازنینم میخوام از ماجرای عشق ودوست داشتنت نسبت به خودم واست بگم عزیزکم دیشب وقتی سفره پهن کردم وشام اوردم با آقا درحال خوردن بودیم که یهویی نمی دونم چم شد وپهلوم یه درد عجیبی گرفت طوری که صدام دراومد ونقش زمین شدم وچندثانیه نگذشت که اشکم دراومد فکر کردم آپاندیسمه اما ...... آقا اونقدرهول شده بود که نمیدونست چکارکنه اما تواون لحظه توقشنگم حال بدی پیداکردی وزدی زیر گریه وداد میزدی مامانی ...مامان نینا..... وای خدایا چه حالی شدم اما مگه این درد ول کن بود اومدی کنارم وصورتم گرفتی توبغلت وباانگشتای کوچولوت اشکامو پاک میکردی هرجورشد ، بلند شدم تا توقشنگم ناراحت نشی وغصه نخوری آقا آب اورد اماچون دلم در...